نظریة تصادفی، متن تصادفی

نویسندگان

داوود عمارتی مقدم

چکیده

نظریة تصادفی، متن تصادفی داوود عمارتی مقدم در سال های اخیر انبوهی از مقالات نقدادبی در نشریه¬های پژوهشی کشور منتشر می شود که ساختاری دوـ پاره دارند؛ در بخش اول به معرفی یک نظریه می¬پردازند و در بخش دوم آن نظریه را بر یک متن ادبی اعمال می¬کنند. مثلاً در پاره¬ی نخست نظریه¬هایی چون فرمالیسم، ساختارگرایی، روایت¬شناسی، سخن¬کاوی انتقادی و... معرفی می¬شوند و در پاره¬ی دوم متنی اغلب بدون توجه به قابلیت¬ها و تناسب آن با نظریة معرفی شده مورد بررسی قرار می¬گیرد. در حقیقت آنچه بیش از هر چیز به «بیمارگونگی» این روش منجر شده، «تصادف» در گزینش نظریه و متنی است که موضوع مقاله است. نویسنده (منتقد) در مورد یک نظریه مطالعاتی می¬کند و صرف نظر از جایگاه تاریخی، دلایل شکل-گیری و نسبت آن با نظریه¬های پیشین و پسین، پارة نخست مقاله را به معرفی نظریه اختصاص می دهد آنگاه متنی را منتزع از بافت تاریخی اش و بدون عنایت به نسبت آن با متون پیشین و پسین برمی¬گزیند. بدین ترتیب کار منتقد تا حد «إعمال مکانیکی یک نظریة تصادفی بر یک متن تصادفی» تنزل می¬یابد. دریغا که در این¬گونه مقالات هیچ صدایی از نویسندة نقد به گوش نمی رسد و «صدای» منتقد در پشتِ قاعده ها و فرمول¬های از پیش تعیین¬شده¬ی آن نظریه¬ی خاص خاموش می شود. بسیاری از مقالاتی که با این شیوه نوشته می شوند فاقد «ایده یا روشی بدیع» هستند (که مهمترین ویژگی یک مقالة پژوهشی است). در بخش نتیجه-گیری نیز خواننده با اظهاراتی - در بهترین حالت- بدیهی روبه روست که پرتو تازه¬ای بر متن نمی¬افکند. برای روشن شدن مقصود، یکی از این مقالات را – که یافتن دلیل گزینش نظریه و متن در آن دشواراست- بررسی می¬کنیم. مقالة «استعارة زمان در اشعار فروغ فرخزاد از دیدگاه زبان شناسی شناختی» (فصلنامة نقد ادبی، سال دوم ش 7) بر آن است تا ادراک زمان را در شعر فروغ براساس نظریة استعارة لیکاف و جانسون بررسی کند. مقاله همچون تمامی مقالات دو-پاره، با بحث مفیدی در مورد دیدگاه¬های شناختی در زبان-شناسی آغاز می¬شود و با زبانی که رنگ و بوی ترجمه برآن حاکم است این مسائل را مطرح می¬کند: 1- بخش عمده¬ای از زبان روزمره استعاری است و استعاره¬های شعری بسط استعاره¬های روزمره هستند؛ 2- زمان به مثابه یک مفهوم انتزاعی همواره در زبان روزمره براساس مکان یا شیء ادراک می¬شود؛ 3- این مکان یا شیء یا ثابت است در حالی¬که ناظر متحرک است، یا متحرک است در حالی¬که ناظر ثابت است. تا اینجا، مقدمات است و موجه به نظر می-رسد، اما اعمال آنها بر اشعار فروغ دشواری هایی را پدید می¬آورد. در چکیده مقاله آمده است: «در این پژوهش ابتدا تلاش شده است که استعاره های زمان در شعر فروغ فرخزاد مشخص شود. شواهد نشان دهندة آن است که این استعاره ها به همان صورتی که در گفتار روزمره¬ی فارسی زبانان وجود دارد، در شعر فروغ نیز یافت می¬شود». لیکاف و همکارانش این نظر را که «استعاره های شعری بسط استعاره های روزمره هستند» قبلاً اثبات کرده اند. آیا نویسنده بر آن است که برای تایید نظریة لیکاف شواهدی هم از اشعار فروغ فرخزاد بیاورد؟ ذکر چهل نمونه از چنین استعاره هایی در اشعار فروغ در واقع چیزی بیش از کوشش برای بیان صحت دیدگاه لیکاف نمی تواند باشد. دست¬کم تا اینجا یافتة پژوهشی تازه ای در مورد نظریه شناختی استعاره و اشعار فروغ به چشم نمی خورد. و می توان تا اینجا مقاله را دارای ارزشهای آموزشی و ترویجی دانست. نویسندگان در بخش دیگری مدعی¬اند که داده های گردآوری شده از اشعار فروغ به دو مقوله قابل تفکیک است: «در دسته¬ی نخست زمان متحرک و ناظر نسبت به آن ثابت است، و در دسته¬ی دوم زمان ثابت است و ناظر متحرک»(ص126). البته در اشعار فروغ، مواردی از استعاره¬های زمانی وجود دارند که اگرچه همچنان به مثابة شیء یا مکان ادراک می¬شوند، اما در مورد تحرک یا سکون آنها هیچ قطعیتی وجود ندارد و نمی¬توان تصمیم گرفت که جای آن در کدام یک از مقوله¬های مورد نظر نویسندگان است. متاسفانه نویسند گان این موارد را به راحتی نادیده گرفته اند و ظاهراً تنها داده¬هایی مورد توجه ایشان قرار گرفته که فرضیات از پیش تعیین شده¬ی مقاله را تایید کند. چند نمونه: - در یکدیگر تمام لحظة بی¬اعتبار وحدت را / دیوانه¬وار زیسته بودیم (وصل) - خورشید مرده بود و فردا / در ذهن کودکان / مفهوم گنگ گمشده¬ای داشت (آیه¬های زمینی) - امروز روز اول دیماه است / من راز فصل¬ها را می¬دانم/ و حرف لحظه¬ها را می¬فهمم (ایمان بیاوریم) تحلیل این نمونه¬ها- که برخی نوآورانه¬اند و برخی بسط استعاره¬های قراردادی روزمره که در مقوله¬های از پیش تعیین شدة نویسندگان نمی گنجند- می¬توانست ابعاد تازه¬ای از واقعیت «زمان» و ادراک شاعرانة فروغ از آن را به خواننده بشناساند. این ایرادات خود ناشی از ایراد اساسی تری ـ یعنی تصادفی بودن متن انتخابی ـ هستند. می توان پرسید که چه «ضرورتی» موجب شده تا نویسندگان فروغ را برای این بررسی برگزینند؟ اساساً این پژوهش کدام جنبة نامکشوف اشعار فروغ و یاکدام وجه از نگرش او به مقولة زمان را گشوده است؟ اگر این فرض مسلم را بپذیریم که «ذهن انسان اساساً زمان را بر مبنای مکان یا شیء ادراک می کند» و «استعاره¬های شعری بسط استعاره¬های قراردادی روزمره هستند» چه تفاوتی می کند که شعر فروغ بررسی شود، یا شاملو یا اخوان یا سهراب؟ هر شاعری برگزیده می¬شد تفاوتی در اصل قضیه پدید می¬آمد؟ در نتیجه¬گیری مقاله (ص134) آمده است: «فروغ... در اشعار نخستین... به استفاده از استعاره¬های متعارف گرایش داشته... اما به ویژه در دو دفتر پایانی... استعاره¬های قراردادی بسط می¬یابد و یا استعاره¬هایی کاملاً بدیع به چشم می-خورد»!. کدام شاعر برجسته از این قاعده مستثنی است؟ بدیهی است که هر شاعری در مسیر تقلید تا بازیابی سبک شخصی، رفته¬رفته از کلیشه ها و ذهنیت قراردادی روزمره فاصله می¬گیرد و این تغییر نگرش در ادراک او از کل هستی، من جمله مقوله¬ی «زمان» نمود می¬یابد. دو فرض اصلی این مقاله (ادراک زمان به مثابۀ مکان و شیئ و )در مورد تمامی شاعران برجسته مصداق دارد. دو فرض اصلی این مقاله (ادراک زمان به مثابۀ مکان و شیئ و فاصله¬گیری تدریجی از ذهنیت قراردادی روزمره)در مورد تمامی شاعران برجسته مصداق دارد. برای اثبات این ادعا، شواهدی را از چند شاعر دیگر ذکر می¬کنیم. از سهراب سپهری: - درختی میان دو لحظه می¬پژمرد (زندگی خواب¬ها، مرغ افسانه) - روز و شب¬ها رفت/ من به¬جا ماندم در این¬سو...(مرگ رنگ، دیوار) - نقش¬هایی که کشیدم در روز/ شب ز راه آمد و با دود اندود/ طرح¬هایی که فکندم در شب/ روز پیدا شد و با پنبه زدود (مرگ رنگ، در قیرشب) - دنگ...دنگ.../لحظه¬ها می¬گذرد/آنچه بگذشت نمی¬آید باز(مرگ رنگ، دنگ) - میان دو لحظه¬ی پوچ / در آمد و رفتم (آوار آفتاب، شاسوسا) - فواره می¬جهد/ لحظه¬ی من پر می¬شود(آوار آفتاب، گردش سایه ها) - دیدار دگر آری/ روزن زیبای زمان (شرق اندوه، به زمین) - روزنی دارد دیوار زمان/ که از آن چهره¬ی من پیداست (حجم سبز) - سفر مرا به در باغ چندسالگی¬ام برد (مسافر) از شاملو: - باشد که آن گذشته¬ی شیرین را/ بار دگر به سوی تو بازآرم (هوای تازه، بازگشت) - سال¬ام از سی رفت و غلتک¬سان دوم/ از سراشیبی کنون سوی عدم (شعر ناتمام) - اینک موج سنگین¬گذر زمان است که در من می¬گذرد (من مرگ را) - بی¬گاهان/به غربت/ به زمانی که خود درنرسیده بود (آیدا در آینه، آغاز) - ... مرا میراث محنت روزگاران/ تنها تسلای عشقی است/ که شاهین ترازو را/ به جانب کفه¬ی فردا خم می¬کند (آیدا: درخت و خنجر و خاطره، شبانه) - به جستجوی تو/ در معبر بادها می¬گریم/ درچارراه فصول (مرثیه¬های خاک، مرثیه) - زمان را لمس می¬کنم/ معلق و بی¬انتها/ عریان (ترانه¬های کوچک غربت، در لحظه) - چه هنگام می¬زیسته¬ام/ کدام مجموعه¬ی پیوسته¬ی روزها و شبان را من؟ (همان، هجرانی) چنان که ملاحظه می¬شود، در شعر سهراب سپهری و شاملو نیز استعاره زمان اساساً مبتنی بر استعاره¬های قراردادی روزمره است و در عین حال در شعرهای متاخرتر آنها به تدریج، ذهنیت قراردادی روزمره رنگ می¬بازد و استعاره-های قراردادی بسط می¬یابند یا استعاره¬های بدیع خلق می¬شوند. به یقین می-توان گفت اگر هر شاعر دیگری هم برگزیده شود گزاره های بخش نتیجه¬گیری مقاله را می¬توان در مورد او نیز- با تغییر نام فروغ- به¬کار برد. انتخاب تصادفی یک نظریه و انطباق شتابزدة آن بر یک متن آن هم بطور اتفاقی، مقاله¬ای را پدید آورده که نتیجه¬گیری¬های آن نه تنها جنبه¬ی تازه¬ای از مسألة «زمان» یا نگرش فروغ به آن را به خواننده نمی نمایاند بلکه آنها را به دلیل بداهت مفرط و کلی-بودن می توان به هر شاعر دیگری تعمیم داد. این مقاله اگر غایت پژوهش را در اعمال تصادفی نظریه¬ای بر متنی تصادفی نمی¬دید و از نگاهی تطبیقی یا تاریخی برخوردار بود می¬توانست جنبه هایی از ذهنیت استعاری فروغ را بازنماید. به عنوان مثال، مقایسة نوآوری¬های فروغ در استعارة زمان با نیما یا شاملو یا اخوان و از این رهگذر، طرح مباحثی در مورد ذهنیت استعاری زنانه و مردانه شاید مقاله را سودمندتر می ساخت. دیگر این که زمان در زبان استعاری شاعران گاه هدف است و گاه وسیله. یعنی در مواردی زمان، هدف است و مکان یا شیء وسیله یا یک مشبه به برای تجسم آن، مثل نمونه های فوق. و گاه زمان وسیله است و چیز دیگری هدف مانند: «من که¬ام جز لحظه¬هایی در ابد؟» بررسی کیفیت مفهوم سازی استعاری با زبان جنبه های شناختی مهمی از کار شاعران را روشن می سازد. متأسفانه کاستی¬های «روش¬شناختی¬» در نقد دانشگاهی این روزها مشهود است و روشهای ناقص، ممکن است به تولید انبوه مقالاتی بینجامد که کمک چندانی به هدف نقد ادبی (یعنی کشف فردیت و ابداع و ارزیابی آن) نمی رساند.

برای دانلود باید عضویت طلایی داشته باشید

برای دانلود متن کامل این مقاله و بیش از 32 میلیون مقاله دیگر ابتدا ثبت نام کنید

اگر عضو سایت هستید لطفا وارد حساب کاربری خود شوید

منابع مشابه

نظریه تصادفی، متن تصادفی

نظریه تصادفی، متن تصادفی داوود عمارتی مقدم در سال های اخیر انبوهی از مقالات نقدادبی در نشریه¬های پژوهشی کشور منتشر می شود که ساختاری دوـ پاره دارند؛ در بخش اول به معرفی یک نظریه می¬پردازند و در بخش دوم آن نظریه را بر یک متن ادبی اعمال می¬کنند. مثلاً در پاره¬ی نخست نظریه¬هایی چون فرمالیسم، ساختارگرایی، روایت¬شناسی، سخن¬کاوی انتقادی و... معرفی می¬شوند و در پاره¬ی دوم متنی اغلب بدون توجه به قابلیت¬...

متن کامل

بررسی مقایسه‌ای شخصیت رانندگان تصادفی و غیر تصادفی

هدف پژوهش حاضر بررسی مقایسه‌ای شخصیت رانندگان تصادفی و غیرتصادفی بود. این پژوهش با روش علّی- مقایسه‌ای انجام شد. تعدادآزمودنی‌ها 208 راننده غیرتصادفی و 201 راننده تصادفی بود که 34 نفر از آن‌ها بیش از 3 بار تصادف را تجربه کرده بودند و همه آن‌ها با روش تصادفی انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه ویژگی‌های شخصیتی مربوط به رانندگی(IVPE) بود. داده‌ها با استفاده از آزمون t مقایسه شد. نتایج نشان داد که می...

متن کامل

برنامه‌ریزی تصادفی بهینه‌سازی پایداردرآمد هتل

  The successful application of "revenue management" in airline industry motivated hotel industry management as well as some researchers to apply the concept and techniques of revenue management to enhance the income of hotels. In this paper, we develop a multi objective model for hotel management in stochastic environments. Since demand for rooms, and in some cases the supply, is random we int...

متن کامل

منابع من

با ذخیره ی این منبع در منابع من، دسترسی به آن را برای استفاده های بعدی آسان تر کنید


عنوان ژورنال:
فصلنامه نقد ادبی

ناشر: دانشگاه تربیت مدرس

ISSN 1735-000X

دوره 2

شماره شماره 8 2010

میزبانی شده توسط پلتفرم ابری doprax.com

copyright © 2015-2023